دد...د..د...دد
تو شش ماهگیت این کلمه هارو میگی اد...دد...ب ب..گ ...
نویسنده :
مامان
11:51
شیطنتهای دوست داشتنیت
اولین تجربه ی روروئک سواری
واسه اولین بار ک تو روروئک ریحانه جون گذاشتمت فقط با اون وسایلش بازی کردی و دوسه قدمی بیشتر نرفتی زیاد دوست نداشتی اومدیم خونه خاله فامه کرمان22/6/94 وقتی خودتو تو اینه ی فر دیدی کلی واست جذاب بود کامیون سواری مامان هم عین همین عکس رو تو 1سالگی داره ...
نویسنده :
مامان
11:46
پا خوران
روزهای اخر5ماهگیت بود ک گرفتن پاهاتو شروع کردی وبعد هم میذاشتی تو دهنت ...
نویسنده :
مامان
11:39
شروع غذای کمکی
14/6/94اولین حریره رو برات پختم خیلی دوست داشتی وبا ولع خوردی البته سهمت زیاد نبود برای بار اول یکی دو قاشق حسابی از رنگ ظرف و قاشقت ذوق کرده بودی و ولشون نمیکردی ...
نویسنده :
مامان
22:49
بدترین اتفاق زندگی من وبابامجتبی وقتی افتاد که بیمارستان بستری شدی
7/6/94دو روز مونده بود به شیش ماهگیت ک عفونت روده ای گرفتی وای خدایا چ روزایی بود الهی ک برای هیچ مادر پدری پیش نیاد ک تو این حال بچه شون رو ببینن و هزاران بار خدارو شکر ک سلامتیت رو بدست اوردی ...
نویسنده :
مامان
22:41